مردها و رواندرمانی
نویسنده: مهدی چمی کارپور
مردها از دوران کودکی در محیط خانواده و سپس در مدارس، جمع دوستان و یا سایر محیطهای اجتماعی می آموزند که به لحاظ عاطفی، احساسی و هیجانی، زیاد به دیگران نزدیک نشوند و همواره فاصله ای را میان خود و دیگران حفظ نمایند. آنها همچنین می آموزند که ابرازکردن احساسات و عواطف عمیق در حضور دیگران، برقراری رابطه نزدیک و صمیمانه با سایر افراد و بیان کردن نیازها، دردها، مشکلات و نگرانی های شخصی به دیگران، همگی رفتارهایی زنانه اند و اینکه مردها باید از اینگونه رفتارها پرهیز نمایند. و نیز می آموزند که همیشه متکی به خود باشند، مسائل و مشکلاتشان را خودشان حل کنند و کمک گرفتن از دیگران را یک ضعف یا شکست قلمداد نمایند. اینگونه باورها و نگرش های سنتی، افراطی و کلیشه ای پیرامون مردانگی، نه تنها میزان رضایت مردها از زندگی را کاهش می دهد، بلکه آنان را برای مشکلات و آشفتگی های روانی مانند اضطراب، افسردگی، سوءمصرف مواد و مشکلات زناشوئی مستعد می سازد.
از آنجاکه فرآیند رواندرمانی نوعی رابطه بین فردی است که در آن، افکار، احساسات، عواطف، هیجانها، نیازها، دردها، مشکلات و نگرانیها، ترسها و آسیبهای مراجع مورد بررسی قرار می گیرد، مردانی که باورها و نگرش های بسیار افراطی، سنتی و کلیشه ای پیرامون مردانگی دارند کمتر از سایر مردها از مشاوره و رواندرمانی استفاده می کنند و زمانی هم که وارد فرآیند درمان می شوند، خیلی زود، قبل از آنکه به نتیجه مشخصی برسند، درمان را ترک می کنند. لذا مشکل این افراد دوچندان می شود؛ یعنی از یک طرف، لذت و رضایت کمتر و مشکلات بیشتری را تجربه می کنند و از طرف دیگر، کمک کمتری دریافت می نمایند. این در حالی است که امروزه انسانها در سراسر دنیا همانگونه که برای درمان بیماری های جسمی به پزشک مراجعه میکنند و بجای خود-درمانی از درمان علمی و استاندارد پزشک بهره می برند، برای حل مشکلات فکری/عاطفی/هیجانی/ارتباطی خود نیز به متخصصان بهداشت روانی اعم از روانپزشک، روانشناس بالینی، روانکاو و مشاور مراجعه می نمایند.
(برای مطالعه بیشتر به کتاب "روانشناسی جنسیت: مردانگی و ترس از زنانگی" مراجعه نمائید)
{jcomments on}