• 1
  • 2
  • 3
  • 4

روانتحلیلگری و علم

نویسنده: مهدی چمی­ کارپور

 

بارها انتقادی از سوی صاحب ­نظران و پژوهشگران در برخی رویکردهای روانشناختی بویژه رویکرد رفتاری بر روانتحلیلگری وارد آمده است، پیرامون اینکه بسیاری فرضیات تئوری روانتحلیلگری قابلیت بررسی علمی ندارند. این انتقاد تا اندازه­ای بر سنت روانتحلیلگری وارد است. در اینجا بحث بر سر درستی یا نادرستی این انتقاد نیست، بلکه بحث بر سر معنای ضمنی این نقد است. آیا این گفته بدین ­معناست که فرضیات روانتحلیلگری فاقد اعتبار است؟ آیا هرآنچه که غیرعلمی است، نامعتبر است؟

     بسیاری فرضیات روانتحلیلگری علمی نیست، بدین­ معنا که مبتنی بر آزمایشها و مشاهدات کاملا کنترل شده، عینی و تکرارپذیر نیست. روانتحلیلگری در مسیر شناخت حقایق، شیوه خاص خود را داراست و نباید فراموش کنیم که علم، تنها یک شیوه پیشنهادی برای شناخت واقعیت است که از قضا ما در عصر تسلط این شیوه زندگی می­ کنیم، و خود برآمده از فلسفه­ است، فلسفه ­ای که یقینا علمی نیست. فروید در پایه­ گذاری مکتب روانتحلیلگری از درون ­نگری و ذهن ­گرایی محض فاصله می ­گیرد، اما تن به تجربه­ گرایی و عینیت ­گرایی محض نیز نمی ­دهد. روانتحلیلگری حقیقت پویایی ­های درون ­روانی انسان را از خلال تمامی فرآورده ­های ذهن انسان جستجو می­ کند؛ خواه این فرآورده ­ها و مطالعه آنها مرتبط با حوزه­ های گوناگون علمی (روانشناسی علمی، زیست ­شناسی، مردم ­شناسی، فیزیک) باشد، خواه فلسفی، مذهبی، ادبی (شعر، رمان، افسانه)، مربوط به سایر حوزه­ های هنر (مانند نقاشی و مجسمه ­سازی) باشد و خواه مربوط به پدیده­ های عادی زندگی روزمره و حتی در ژرفای رویاهای شبانه. روانتحلیلگری برای همه حوزه ­های دانش و هنر به یک اندازه ارزش قائل است. از طرفی دیگر، پیکان تحلیل در این مکتب به سوی واقعیت­ های عینی الزاما تکرارپذیر نیست. دنیایی که روانتحلیلگر در آن دست به تحلیل می ­زند، دنیای تخیلات و فراتر از آن، ساحت نمادین ذهن بشر است. لذا مواد مورد مطالعه روانتحلیلگری از جنسی نیست که الزاما در چارچوب علم بگنجد. ژاک لکان تمایز خوبی را میان علم و روانتحلیلگری ایجاد می­ کند آنجاکه روانشناسی تجربی و در مجموع، علم تجربی را محدود در بعد تصوری ذهن قلمداد می ­نماید، درحالی­که نقطه تمرکز اصلی روانتحلیلگری از نظر او بر بعد نمادین ذهن است.

     اگرچه در مقام مقایسه، شیوه­ تحلیل در مکتب روانتحلیلگری بیش از آنکه به درون ­نگری و ذهنیت­ گرایی شباهت داشته باشد، شبیه روشهای علمی است. علم نیز در یک تحلیل نهایی همواره دست به انتزاع می ­زند. به عنوان مثال، پس از انجام پاره ­ای مشاهدات کنترل­ شده عینی و تکرارپذیر به این قاعده میرسیم که آب در دمای 100 درجه سانتیگراد می ­جوشد. آیا به یقین می ­توان گفت که این آزمایش در هر و هر نقطه ­ای که صورت گیرد، الزاما به همین نتیجه خواهد رسید؟ مدتها قانون F=ma (قانون دوم نیوتن؛ با افزایش نیروی وارد بر جسم، شتاب جسم نیز به همان نسبت افزایش می ­یابد) به عنوان یکی از سه قانون بنیادین نیوتن در فیزیک کلاسیک حکمفرما بود و هنوز نیز تا حد زیادی هست. اما بعدها آلبرت اینشتین نشان داد که حداقل در سرعتهایی معادل سرعت نور و بالاتر این قاعده نمی ­تواند برقرار باشد، زیرا آنجا دیگر اثری از ماده نخواهد بود که افزایش شتاب معنایی داشته باشد. نقطه ­ای که در آن ماده به انرژی بدل خواهد شد (قانون معروف E=mc2؛ قانونی که بنیان دست ­یابی بشر به انرژی هسته­ ای را فراهم آورد).در واقع ما در علم تجربی نیز پس از انجام تعدادی مشاهدات عینی تکرارشونده دست به استدلال، نتیجه­ گیری و انتزاع ذهنی می­ زنیم و این نتایج ذهنی نهایی همواره و در هر علمی به روی عدم قطعیت باز هستند. تحلیل­ کننده (روانکاو یا درمانگر تحلیلی) نیز در فرآیند تحلیل، بر اساس الگوها و مولفه ­های تکرارشونده در کلام و تظاهرات رفتاری/هیجانی تحلیل ­شونده است که در نهایت دست به انتزاع می ­زند و سازه­ای ذهنی و انتزاعی را در قالب یک تفسیر برای تبیین و درک یک فرآیند روانی ارائه می ­دهد. گاهی نیز تکرارهای عینی مورد تحلیل، تکرار فرآیندهایی است که یا از خلال مطالعات دقیق مردم ­شناسی (به عنوان مثال، مطالعه آداب و رسوم و عقاید اقوام بدوی) و یا در آثار هنری (شعر، رمان، نقاشی، مجسمه) به­ جامانده از بشر در ادوار تاریخی مختلف مشاهده می­گردند. در واقع می ­توان گفت که روانتحلیلگری نیز مانند علم شیوه­ای برآمده از فلسفه برای شناخت است، لکن تنها برای شناخت یک چیز: حیات روانی انسان

     در نهایت می ­بایست به این نکته نیز توجه داشته باشیم که اگر هرآنچه را که علمی نیست، نامعتبر قلمداد کنیم، پس می­ بایست فلسفه و هنر را نیز فاقد اعتبار بدانیم، چون علمی نیستند. این درحالی است که علم خود برآمده از فلسفه است و ارزش و جایگاه رفیع فلسفه و هنر بر بشر مدرن علم­ محور نیز پوشیده نیست.

{jcomments on}

دوره های پیشین